۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

جنایت و وقاحت این حکومت به حدی رسیده که سنبل دوران پهلوی به جای حداقل اعلام برائت بابت کشتن دانشجوهای دانشگاه تهران، پیام آور آن روز برای دانشجویان شده است.

متاسفانه کارمون به جایی رسیده و جنایت و بی شرمی آخوندها به حدی رسیده که آقای رضا پهلوی سنبل دوران پهلوی به جای عذر خواهی و یا حداقل اعلام برائت بابت کشتن دانشجوهای دانشگاه تهران، پیام آور آن روز برای دانشجویان شده است. ننگ و نفرین ابدی بر استبداد.

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

اگر امروز بتوانیم به جنبش در آییم، مسلما در هنگام جنگ تحصن هم نمیتوان کرد.

دوست عزیزی لینک داده بود و در آن از شرایط خوبی که میتوان در جنگ متصور شد، نکاتی را شمرده و در آخر اظهار داشتند که "در صورت قبول تمامی مواد فوق و با همکاری و احترام متقابل مردم و دولت آینده ایران روبرو خواهید بود ."
در جواب دوستمان میگویم که:
 تا وقتی که این رژیم یک مشروعیت دست و پا شکسته ای به ضرب و زور فریب برای خودش کسب میکرد، کشورهایی که طمع به ثروت (این ثروتی که به شما میگم بی اغراق ثروت هنگفتی است) ایران داشتند جور دیگری باجگیری میکردند. حالا که این رژیم آن مشروعیت را ندارد و در حال گذار سیاسی در حکومت هستیم، همین کشورهای فرصت طلب قصد دارند به بهانه جنگ دکان جدیدی برای بازار آشفته خود دست و پا کنند.(خدا رو شکر دیدیم چه حملاتی به تاسیسات لیبی شد.) حالا این وسط من برم بجنگم یا نرم چه فرقی میکنه؟ فقط در اولین روزهایی جنگ طبیعتا طی بمبارانی که نیروگاهها یا تاسیسات ایران خواهد شد، چنان بلایی سر این کشور میارن که تا مدتها بلبلی سوت بزنیم. همین چیزاست که شما و برخی فکر میکنند اعتراض برخی به جنگ، پشتیبانی از این نظام تلقی میشه. اتفاقا جنگ بهانه ای خواهد بود برای ایجاد بحران. یادمان نرود بسیاری از فجایع صورت گرفته توسط همین جانیان نشسته بر مسند قدرت از برکات جنگ بوده. اعدامهای دسته جمعی که کرور کرور و فله ای انجام میشد تنها در جو جنگ امکان پذیر میبود. مسلما با جو دیگری از جنگ، کمک بزرگی به از خدا بیخبران حاکم بر ایران خواهد شد. حیات این رژیم به بحران زنده است تا به کمک این بحران، آن را بر سر آزادیخواهان و دلسوزان این مملکت بکوبد. اگر امروز بتوانیم به جنبش در آییم، مسلما در هنگام جنگ تحصن هم نمیتوان کرد. و اگر امروز بتوانیم به حاکمیت مردم برسیم، مسلما در هنگام جنگ حاکمیت زور و قدرت و استبداد است که بر ایران حکم فرما خواهد بود.

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

دکتر فاطمی کیست؟


دکتر فاطمی، تقریبا پانزده ماه پس از کودتای 28 مرداد، در سحرگاه 19 آبان سال 1333 دکتر فاطمی اعدام شد. وزیرخارجه کابینه دکتر مصدق و از بازیگران اصلی نهضت ملی شدن نفت، قادر نبود با پای خویش به محل تیرباران برود، چرا که به وحشیانه‌ترین شکل مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته بود و پیکر بیمارش هنگام اعدام در تب 40 درجه می‌سوخت.

دو سرباز او را به قتلگاه کشاندند. دکتر فاطمی هنگام مرگ 37 سال بیشتر نداشت. او هنوز جوانترین وزیر امورخارجه ایران در تاریخ است.

مصدق بعد از مرگ دکتر فاطمی گفت: "اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتا یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد"


فاطمی سه سال پیشتر در 23 بهمن 1330 در مراسم بزرگداشت محمد مسعود نیز مورد اصابت گلوله محمد مهدی عبدخدایی عضو 16 ساله فدائیان اسلام قرار گرفت.

سلاح را صرافان، مأمور سید ضیاء الدین طباطبائی (سردسته انگلیس گرایان) در اختیار فدائیان اسلام گذاشته بود.(*) آثار این جراحت در بدنش باقی ماند و تا آخر عمر او را آزار می‌داد. حتی پس از انتقال به بیمارستان نیز فاطمی دوباره مورد سوء قصد قرار می‌گیرد. نیمه شب عده‌ای وارد اطاق شده مشغول برداشتن پانسمان و پاره کردن بخیه‌هایش می شوند. دکتر فاطمی هنوز در حالت بیهوشی پس از عمل بود. پرستار مراقب سر می‌رسد و قاتلان می‌گریزند. فاطمی بار دیگر تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد.

پس از ترور، هنگامی که فاطمی را غرقه در خون به بیمارستان ‌می‌بردند. در راه به همراهانش گفته بود: «دیدید بالاخره انگلیسی‌ها مرا کشتند.» همچنین در نخستین مقاله‌ی که پس از ترور نافرجامش در باختر امروز نوشت گفت: «این گلوله‌ی اینتلیجنت سرویس بر پایداری و استقامت من صدچندان افزود و مرا در راه خدمت به میهن عزیزم سرسخت‌تر و آهنین‌تر و فداکارتر نمود.»


پس از پیروزی کودتا رژیم بیشتر از هرکس به دنبال دکتر فاطمی بود.

چرچیل طی نامه محرمانه ای به تاریخ 30 سپتامبر 1953 از شاه می‌خواهد حال که مصدق در کودتا کشته نشده است از اعدام اوصرف نظر کند، اما در باره دکتر فاطمی چنین می‌نویسد: برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی که این افراد زنده و در ایران هستند امکان ضد کودتا وجود دارد...
(استخراج از سند شماره اف او371/104584)

سر دنیس رایت سفیر بازگشته انگلیس به تیمور بختیار چنین می‌گوید: در نخستین فرصت مشتی به دهان او بکوب تا بداند هیبت امپراطوری بازی کردنی نیست!

شاه در ملاقات با کرومیت روزولت مامور سیا و عامل کودتای 28مرداد جنین می‌گوید: من تاج وتختم را مدیون خدا، ملتم، ارتشم و شخص شما هستم...و درباره نحوه برخورد با مصدق و یارانش برای مصدق 3 سال و برای ریاحی 2 سال زندان در نظر می‌گیرد و در ادامه چنین می‌گوید: فقط یک استثنا وجود دارد و او دکتر حسین فاطمی است... او پس از دستگیری اعدام خواهد شد.

سرگرد مولوی هنگام دستگیری با هفت تیر بر سر دکتر فاطمی می‌کوبد و با همان لباس منزل او را به نزد نصیری می‌برد. نصیری شروع به بددهنی می‌کند. دکتر فاطمی در جواب ناسزای نصیری می‌گوید تیمسار شما مودب‌تر صحبت کنید. نصیری در جواب چنان با مشت به صورت او می‌کوبد که تمام صورت و لباس فاطمی پر خون می‌شود و دماغش می‌شکند. سرگرد مولوی همان روز به پاس دستگیری فاطمی درجه سرهنگی می‌گیرد ولی فحشها هم از بختیار می‌خورد که چرا دکتر فاطمی را زنده آورده است. اشرف پهلوی نیز چون ماده گرازی خشمگین است مصرانه ازتیموربختیار می‌خواهد که سریعتر فاطمی را به قتل برساند. او در دفتر تیمور بختیار اسلحه‌اش را به سمت سر دکتر فاطمی نشانه می‌رود و سپس به سقف شلیک می‌کند که موجب وحشت شدید دکتر فاطمی می‌شود.





بعدتر هنگامی که دکتر فاطمی را از شهربانی می‌اورند شعبان بی‌مخ و دارودسته اوباش‌اش با هماهنگی تیمور بختیار پای پله‌های شهربانی با چاقو بر سر دکتر می‌ریزند و اگر فداکاری خواهر از جان گذشته‌اش خانم سلطنت فاطمی نبود کار او را همان جا می‌ساختند. اما خواهر از جان گذشته خود را بر روی او می‌اندازد و در این مراحم ملوکانه چندین ضربه چاقو نصیب او و چندین ضربه هم نصیب دکترفاطمی می‌شود. این جراحات حال دکترفاطمی بیمار را وخیمتر می‌نماید. این خبر همچنین به تمام جهان مخابره می‌شود و شاه برای جلوگیری از افتضاح بیشتر دستور می‌دهد فاطمی را تا برگزاری دادگاه زنده نگه دارند.




پس از دستگیری دکتر فاطمی جلادان چهره کریه خود را نمایانتر می‌کنند. در چهارشنبه سوری (23 اسفند 1332) اشرف و علیرضا پهلوی در زندان حضور می‌یابند و امیر مختار کریمپور شیرازی شاعر و روزنامه نگار ملی که از او نیز همچون از فاطمی کینه شدیدی به دل داشتند را به مناسبت چهارشنبه سوری آتش می‌زنند و بی نام و نشان در گورستان مسگر آباد دفن می‌کنند. جلادان پس از این جنایات جشن مجللی در قصر می‌گیرند.



مظفر بقائی کرمانی نماینده مجلس شورای ملی از راست: 1- کریم سنجابی 2- حسین فاطمی 3- علی شایگان

حکم اعدام دکتر فاطمی قبلا تائید شده بود اما دربار می‌خواست از او توبه نامه‌ای هم بگیردو سرهنگ زیبایی او را به شدت تحت فشار می‌گذاشت.

از جمله اقدامات آنها این بود: هنگامی که فاطمی می‌خواست کمی بخوابد ناگهان سر و صدای شدیدی به راه می‌انداختند و خواب را بر او حرام می‌کردند. دکتر فاطمی در این هنگام در تب می‌سوخت فشار خون و ضربان قلب بسیار بدی هم داشت و جلادان بجای مداوای او اتاقش را بسیار گرم می‌کردند و دکتر فاطمی به شدت عرق می‌کرد و بعد ناگهان در را باز می‌کردند و دکتر از سرما می‌لرزید. اما فاطمی همانگونه که پیشتر پس از آن ترور نافرجام گفته بود، چون کوه مقاوم و استوار باقی ماند.

روز 7 مهر ماه 1333 دکتر فاطمی را که از درد به خود می‌پیچید روی برانکارد به دادگاه نظامی منتقل کردند. وکیل او سرتیپ قلعه‌بیگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان که نزدیک محل دادگاه هم بود دیدن کرده و آثار استفراغ خون شب قبل دکتر فاطمی را مشاهده نمایند تا ثابت شود که محاکمه فاطمی در چنین شرایطی غیرقانونی است. اما پزشکان خائن سرلشکر دکتر خوشنویسان، سرلشکر دکتر ایادی، سرتیپ دکتر مقبل و سرهنگ دکتر تدین اعلام نمودند که او در سلامت است و وکیل او نیز پس از زمان تنفس دیگر به دادگاه بازنگشت.

برای آن که سریعتر کار تمام شود دادگاه دکتر شایگان و مهندس رضوی را که حتی تا آن موقع پرونده را ندیده بودند به عنوان وکیل تسخیریش انتخاب کرد. آزموده جلاد و منفور که او را «آ یشمن ایران» نیز نامیدند از دادگاه خواست تا محاکمه غیر علنی باشد، در حالی که حتی محاکمه مصدق نیز علنی بود. سرانجام حکم فرمایشی اعدام دکتر فاطمی صادر شد. رئیس دادگاه اولیه سرتیپ قطبی و رئیس دادگاه تجدید نظرسرلشکر مزین بود. تقاضای فرجام نیز رد شد.

بنی صدر: غرور ملی ما کجا رفت؟

بنی صدر: من یک وطن دوست هستم و وطن را دوست میدارم. شما مردم را هم دوست میدارم. و چون شما و وطن را دوست دارم، می سوزم وقتی می بینم وطن در خطر است. شما در خطرید به شما هشدار عرض می کنم، برخیزید این نقش را رها کنید. این نقش یک ملت زنده نیست که نقشش این باشد که یک عده ای ولایت مطلقه داشته باشند، هرکار می خواهند بکنند و عواقبش را شما تحمل بکنید..

۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

مگه امروز دوشنبه نبود؟

پیمان عارف شلاق میخوره میره سر قبر ندا باز میگیرنش. این یعنی کار عملی. چرا برای دوشنبه های اعتراض همتی نمیکنیم؟همراه شو عزیز شعار نیست که آهنگشو بذاری گوشت حال کنی...

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

تا ما زنده ایم و تا آنها که پای استقلال و آزادی ایران ایستاده اند زنده اند، نخواهند گذاشت آلترناتیو این رژیم دست نشانده قدرتهای خارجی باشد.

دولتهائی مثل دولت امریکا، کشورهای پیشرفته و نیرومند خصوصا اگر نفت خیز باشند نمیخواهند. و گر نه اگر بخواهند میدانند که چه باید بکنند. میدانند که چه تحریم هائی بکنند که موثر باشد و به مردم هم صدمه نرساند. اما آنها قبل از هرچیز میخواهند این کشورها ضعیف و تابع باشند.بیچاره ها نمی دانند که اسیا بر خاسته است. بانی جنبش ایرانیها بودند. 
متن مصاحبه
صدای مصاحبه

بنی صدر: اسیا بر خاسته است؛ بانی جنبش ایرانیها بودند.







خانم کلینتون راست نمی گوید به لحاظ اینکه ما در همان زمان سخنان آقای اوباما و همکاران او را در این باب انتشاردادیم. اولا آنها می گفتند که معلوم نیست بین آقای موسوی و احمدی نژاد فرقی باشد. ثانیا به این نتیجه رسیده بودند که جنبش سبز به جا ئی نمی رسید. دوم اینکه در گفتگوی با شما، بیست و پنچ تدبیر پیشنهاد کردم. حالا خواستم که این تدبیرها به زبان انگلیسی در بیاد و احتمالا در نشریات دنیا انتشار پیدا کند. برای این خانم هم فرستاده شود و معلوم بشود که تدبیرهائی هست که میشود، انجام داد، بدون اینکه در روند یک جامعه مداخله باشد و قدرت خارجی را جانشین یک ملتی بکند و کاملا هم بر رژیمهای استبدادی اثر گذار باشد. از دید من، همانطور که تجربه لیبی نشان داد ایشان از مردم ایران می خواهد که همان کاری را بکنند که گروههائی در لیبی انجام دادند. یعنی بن غازی را تصرف کردند و تقاضای کمک کردند و این غرب هم با شورای امنیت همانطور که میدانیم ناتو را مامور کرد که بمب و موشک بریزند و آن کشور را بصورت ویرانه ای در بیاورند که در آوردند. حالا اندازه کشته ها هم از حساب بیرون رفته است به جای خود. دفعه پیش هم خطاب به مردم ایران عرض کردم، شما بنشینید حساب کنید ببینید اگر جنبش همگانی بکنید، آنطور که در انقلاب کردید، آنطور که در تونس شد، آنطور که در مصر شد، یعنی اکثریت بزرگی در جنبش شرکت بکنند ـ حالا در هر جامعه ای یه اقلیتی می ماند که در جنبش شرکت نمیکند اما باید به اندازه کافی بزرگ باشد ـ در این صورت نه خشونت درکار می آید ـ البته خشونت صفر نمی شود اما خیلی کم میشودـ همانطور که در انقلاب ایران اینطور شد چنانکه در تونس و در مصر شد. ثانیا نیاز به قدرت خارجه نمی شود. ثالثا این ویرانگریهائی که در عراق و افغانستا ن و لیبی بوجود آمد، بوجود نخواهد آمد. رابعا اگر شما مردم ایران نباشید که جنبش میکنید براینکه شیوه مدیریت کشور را مردم سالار بگردانید و قدرت خارجی باشد که بخواهد بنام دمکراسی عمل بکند نتیجه میشود آنچه در عراق جلو چشمان شماست. آنطرف هم افغانستان است باز جلو چشمتان است.حالا لیبی کمی دور از چشم شماست. در عراق دمکراسی برقرار شد؟ در افغانستان برقرارشد؟ در لیبی هنوز قذاقی را را نکشتند ـ با اون تربیبی که میدانید و با آن منظره بس زشت، ضداخلاق، ضد هر ارزش انسانی که جنازه را به نمایش گذاشتند. بعد هم اعدام پنجاه هفت نفر در یک شب و پیدا شدن گور دسته جمعی که میگویند همین انقلابیها کردند. بعد سند اقای رئیس اقای این شورای انتقالی که یک قلم سی هفت نفر حکم اعدام داده. اگر می خواهید اینطور دمکراسی داشته باشید، هیج لازم نیست عملی بکنید چون رژیمی که دارید همین است. اما این رژیم ها ویرانگرند. شما را به قهقرا می برند. می خواهید عمل نکنید یک روز وضعیتی پیش می اید که خانم کلینتون آرزو کرده است. انوقت متاسفانه همه خطرها متصور است. ویرانی هست، مرگ زیاد هست، خطر تجزیه کشور هست یعنی وضعیتی که در عراق و افغانستان هست، چیزی که نیست دمکراسی و حقوق انسان. دولتهائی مثل دولت امریکا، کشورهای پیشرفته و نیرومند خصوصا اگر نفت خیز باشند نمیخواهند. و گر نه اگر بخواهند میدانند که چه باید بکنند. میدانند که چه تحریم هائی بکنند که موثر باشد و به مردم هم صدمه نرساند. اما آنها قبل از هرچیز میخواهند این کشورها ضعیف و تابع باشند. مثل این رژیم لیبی. حالا خود این ناتو میگوید ماموریت ما تمام شد اما شورای انتقالی میگوید نه نخیر! هنوز جاهائی هست که هنوز ویران نکردید تا اخر سال به ماموریت خود ادامه دهید. این است واقعیت. شما نمی خوانید ونمی شنوید این اروپائیها می گویند یکی از منابعی که ممکن است بحران اقتصادی اروپا را تخفیف بدهد بازسازی لیبی است؟ پس انتظاری که از این خانم کلینتون و دولت او و دولتهای غرب داشته باشید که اینها بیایند و برای شما این رژیم را تغییر بدهند و آقای خامنه ای رو بفرستند بغل دست آقای قذاقی و یک دولت شسته و رفته تحویل بدهند، زیادی خوش خیالیست و بیش از اندازه خود فریب است. شما هم گوش به این ایرانیهائی که اصلا از غرور ملی هیچ در وجودشون نیست و هر فرصتی را مغتنم میشمارند براینکه بر هر طبلی بکوبند که امریکا بیاید اایران را ازاد کند، نکنید. بیچاره ها نمی دانند که اسیا بر خاسته است، جنبش برای این است که اسیا بر خیزد، بلکه بشریت زیر سلطه برخیزد چون بانی جنبش ایرانیها بودند و از قائم مقام فراهانی تا به امروز آغاز کردند. بر اینکه انسان زیر سلطه از موقعیت زیر سلطه بیرون بیاید ایرانیها بودند. میبنید این چینی که انگلیسها در انجا جنگ تریاک می کرد و میخواست دروازه های ان کشور را به روی تریاک باز کند و یک ملت تریاکی مفلوک بسازد تا حدی هم موفق شده بود. حالا شده چین امروز و دومین اقتصاد دنیا. یک دور معاون رئیس جمهور امریکا میرود به گدائی پول، او هنوز بر نگشته اروپا نماینده هاش میفرست آنجا به گدائی پول. اینطور به وضعیت دنیا بنگرید که یک ملتی وقتی غرور ملی درش بوجود امد درنیروهای مسلح او تسری پیدا میکند. و آنها دیگر از مستبدهائی مثل خامنه ای والت فعل اونا احمدی نژاد تبعیت نمی پذیرد. از ملت خود تابعیت می پذیرد. شما هزار یک از آنچه که برای مداخله قدرتهای خارجی می کوشید، بکوشید براینکه این ملت بزرگیش، تواناهایش، غرور ملی اش، موقعیت اش در حوزه بزرگ تمدن اسلامی، موقعیتش در اسیا و موقعیتش در جهان را بیاد بیاورد و از این ملت بخواهید که برخیزد. حالا یکی می گوید ما میتوانیم برویم با امریکا مذاکره بکنیم. خب اقا کی به شما نمایندگی داده است که بروید؟ اخه چقدر این ولایت مطلقه فقیه دارد؟ چند نفر دارای این ولایت مطلقه فقیه هستند؟ اگر مردم یعنی اکثریت بزرگ برخاستند که نیاز به مذاکره ندارند. آنها خواهند آمد برای مذاکره چنانکه برای انقلاب ایران هم همینطور شد. اگر بر نخواستند خب شما نمایندگی از کسی ندارید که بروید گفتکو کنید. یکی اینجوری میگوید. یکی میگوید بدون ناتو این رژیم جمهوری اسلامی را نمیشود برانداخت. بنابراین باید ناتو بیاد و مداخله کند. اگر نمیشود برانداخت، یعنی ناتوانی، یعنی جامعه این آمادگی را ندارد پس با بمب و موشک که نمیشود در مردم امادگی ایجاد کرد. این اندیشه ازادی، بیان ازادی، فکر راهنمای آزادی، آزاد و مستقل اندیشیدن و عمل کردن فرهنگ است. این فرهنگ را انسانها خود بدست می اورند. مگر با بمب و موشک میشود تو کله کسی کرد که تو آزاد بیندیش و ازاد عقل باش؟ فرهنگ آزادی داشته باش؟ چه وقت و در کدام تاریخ این کاری شده است؟ حالا شما در قرن بیست ویکم میخواهید آنچه را که در طول تاریخ نشده انجام بدهید؟ شما نگاه بکنید در همین غرب، در همین فرانسه فکر کنم در کشورهای دیگرهم همینطوره است.
چون این رژیم تبعیض نژادی ملی برقرار بوده اون افریقائی که در اینجا زندگی میکند حالا که میتواند آزادنه رای بده رای داده است به جنبش النهضه. نه به لاییک رای داده، نه به چپ داده، نه به لیبرال رای داده است. رای داده اند اما خیلی کم، بیشتر به آنها رای داده اند. بین تونسی ها النهضه بیشتر در فرانسه رای داشتند تا به نسبت در خود تونس. پس این یک واقعیتی را می گوید که اون واقعیت این است که انسان از لحظه ای که حس کند تحقیر میشود، ان تحقیر کننده را و مرامش را نمپذیرد. حالا اگر بقول فانون جوری می پذیرد که بتواند بشود که جای او بنشیند که بتواند او را خوار و خفیف بکند، یعنی همان در مدار بسته قدرت مداری زور گفتن و زور شنفتن باقی میماند. این است که هر کس فکر میکند هدف مبارزه در ایران باید مردم سالاری باشد آزادی باشد، استقلال باشد، رشد باشد بر میزان عدالت اجتماعی، اون کس باید حواسش را جمع مردم خودش بکند. شما همین را تصور بکنید، این همه وسائل ارتباط جمعی، از ایترنت، از رادیو، از تلویزیون، از نشریات. اینها بیایند روی همین خط عمل کنند که اولا خودشان فرهنگ ازادی پیدا کنند، این همه ناسزا و تخریب و خارجی را رها کننند. یک غرور ملی پیدا کنند، بعد هم به جامعه القاء کنند، پیشنهاد کنند، بیاد بیاورند که ملت هم غرور دارد و توانائی دارد، و می تواند. ببینید چقدر فرق قضیه میشود. دیگه ما مجبور نمی شویم که هر روز بنشینیم و کار ما این بشود که خانم کلینتون یک فرمایشی بکند یا خیر یک هموطن ایرانی خودی یک حرفی بزند.
این اسناد محرمانه آقای صدام منتشر شده است. ببینید کسیکه حسابش پاک است و کسیکه روی خط استقلال و ازادی عمل میکند هر خبر که منتشر میکند دلیل بر غرورملی اوست، دلیل بر درستی اندیشه اوست. دلیل بر روش صحیح اوست . ما ارتشمان را هم این ملاتاریا متلاشی کرده بود و صدام بیجاره خیال کرده بود قوایش را جمع کند در مرزهای ایران ارتشیهای ایران اسلحه هاشون را میگذارند و تسلیم میشود. وقتی ضربه اول نیروی هوائی ایران را خورد،گیج شد. چون از همین افرادی که میگویند قدرت خارجی باید بیاد ایران را آزاد کند بهش القاء کرده بودند که ایران ارتش ندارد. اون بیچاره هم فکر کرده بود که حمله کند چهار روز یا الی یک هفته کار ایران تمام است. حالا این ضربه گیجش کرد و گفت که نه این کار ایرانیها نیست. چون این قدرت را ندارند این کار اسرائیل است! حالا شما بپرسید از اون افسران نیروی هوائی، بر اون خلبانان دلیر ایرانی که با یک عملیات در یک روز سه هدف بزرگ رو بهش رسیدند، یکی نیروز هوائی عراق رو زبون کردند، دو چون قوای ما پیشتیبانی هوائی را از دست نداد صدام نتوانست با همان سرعتی که فکر کرده بود بیاید جلو و زمین گیر شد. سه توانائی پیدا کردند تا نیروهای زمینی بازسازی بشود، به جبهه ها گسیل پیدا کنند و دشمن رو زمین گیر کنند و به عقب برانند. هوا نیروز و نیروی هوائی ما با نیروی زمینی دشمن جنگید. البته ضربه دیگه ای هم نیروی دریائی ما وارد کرد و آن هم به موقع به کمک نیروز زمینی آمد. این ترتیب بود که ایران نجات پیدا کرد. بعد از سی سال، اسناد میگوید اسناد محرمانه اقای صدام با محارم خودش. این توانائی از کجا امد ؟ از خود افسران خود نیروهای هوائی بپرسید. از اینجا امد که وقتی من می خواستم به دزفول بروم. صدای گلوله های توپ هم می آمد. در گزارش کارنامه هم همان موقع نوشتم که گلوله های توپ از هواپیمای ما استقبال میکرد. تو آن وضعیت ما نشستیم. به ما گفتند، که خطرناک است ننشینید. ولی من گفتم بنشینیم خطر را هم می پذیرم. وقتی نشستم فرمانده پادگان آن پایگاه نیروی هوائی به من گفت اگر فرماندگان نیروی زمینی به شما راست را نمی گویند من به شما راست را میگویم. عراقیها دو ساعت دیگر فرصت میخواهند دزفول را تصرف کنند و کار خوزستان تمام است. گفتم که حالا دو ساعت وقت داریم گفتم خلبانها را جمع کنید و من برای آنها صحبت میکنم. جمع کرد و صحبت کردم. داستان رستم و اشکبوس را گفتم. گفتم الان رستم ها ی ما شمائید. این وطن در استانه سقوط است چون خوزستان رو از دست بدهیم چیزی برای دفاع کردن نمی ماند. نفت را از دست میدهیم و امکان اقتصادی را هم از دست میدیم. خب آنها برخاستند با چنان شهامتی و با چنان دلیری از وطن خود دفاع کردند که قابل بحث نیست. این انسان بود که به دفاع از وطن برخاست، وطن را حفظ کرد. در حالیکه صحبت این بود که پایگاه را تخلیه کنند که دو ساعت دیگر عراق وارد میشود. نخیر نیروی زمینی عراق را کوبیدند و نیروی زمینی ما توانست از کرخه رد بشود و سد در برابر عراق ایجاد کرد. اینها همه در ایران واقع شده است. توانائیهای ادمی حد ندارد. به شرط اینکه ادمی بداند که تواناست. به شرط اینکه این غرور انسانی بوجود بیاد. البته این غرور به طور طبیعی هست بلکه از آن غافل نشود. من امیدوارم هموطنان من این صحبتهای امروز من را جدی بگیرند و ما دیگر در این باره اینکه ارباب خارجی و قدرت خارجی بیاید به حمایت ما صحبت نکنیم. آخر ما چه حمایتی از شما می خواهیم؟ شما رفتیند و زد و بند محرمانه کردید یادتان رفته است؟ مثل اینکه این تجاوز عراق به ایران با چراغ سبز حکومت دمکرات کارتر انجام گرفته با سند رسمی یعنی نامه محرمانه الکساندر هیگ وزیر خارجه حکومت ریگان به او و بنابر قول آلن کلارک وزیر دفاع در کابینه حکومت خانم تاچر. اکتبر سور پرایز و زد وبند محرمانه را با این ملاتاا جمهوریخواهان کردند. ایران گیت هم یک معامله دیگریست. دنباله معامله اولی و باز آنها با این جمهوری اسلامی کردند. شما نمی خواستید در ایران دمکراسی بشود که کودتای خرداد شصت شد. حالا من از شما باور کنم که شما در ایران دمکراسی میخواهید؟ نه شما می خواهید آنترناتیو این رژیم دست نشانده شما باشد. شما علاوی و چلبی میخواهید. اما تا مازنده ایم و تا انها که پای استقلال و ازادی ایران ایستاده اند زنده اند نخواهند گذاشت. چنانکه در گذشته هم از فردای بیست هشت مرداد سی و دو که شما کودتا کردید بر ضد حکومت ملی نگذاشتند.
حالا خانم میگوید که ما اظهار تاسف کردید، اظهار تاسف شما به درد من نمیخورد، به درد این ملت نمیخورد، شما باید آن هم بطور رسمی از این ملت پوزش بخواهید. اظهارتاسف پوزش نیست. ثانیا خسارات وارده یک ربع قرن را جبران کنید. حالا که اعتراف می کنید که کودتا کردید از فردای اون کودتا هم بر این شدید که بدیل اون رژیم را از خود داشته باشید. آن هم این همه اسناد که از سفارت امریکا بیرون امده و منتشر شده است و اشکار میکند. ولی آنهائی که در خط استقلال و آزادی بودند نگداشتند که شما به این هدف برسید. ایران جای دیگر نیست زیرا همواره استقلال همواره ازادی اصول راهنمای جنبشهای ایرانی بوده است. پس این فکر رو از کله به در کنید. آقای اوباما، خانم کلینتون و جمهوریخواهان امریکا این فکر رو از کله بدر کنید. شما دیگر آن ابر قدرتی که بتوانید به تنهائی بر جهان حکومت کنید، نیستید. فعلا از لحاط اقتصادی دست نشانده چین و ژاپن و کشورهای نفت خیز هم شده اید. لطف فرموده سر جای خود بنشید و بگذارید که ملتها خود خویشتن را آزاد کنند. شما همین قدر تحریم هاتون را هم بردارید به ترتیبی که ملت ایران مطمئن بشود از بیرون شما براش مزاحمتی ایجاد نمی کنید. همینطور که تونیسیها مطمئن شدند و جنبش کردند. مصریها مطمئن شدند و جنبش کردند. اونوقت ببینیم که این رژیم درب و داغون درمانده و مفلس فی امان لله میتواند بماند یا نمی تواند بماند . آنچه که اساسی بود در جواب پرسش شما عرض شد. بقیه بستگی به همت این ملت بزرگ تاریخی دارد. من می گویم بزرگ تاریخی، در باب ستایش نیست. بزرگی که می گویم به لحاظ این است که این ملت توانسته حیات ملی را تا امروز ادامه داده است و این خودش کار فوق العاده عظیمیست. ملتهای زیادی بودند در این منطقه که الان هیچ اثری ازشون نیست. اما یک بزرگی دیگری هم هست که باید براش کار کرد و بدست آورد. و من ایرانیها را به این بزرگی فرا میخوانم ، که این بزرگی با استقلال و آزادی و ولایت جمهور مردم و رشد و ترقی و عدالت اجتماعی بدست می آید. شاد و پیروز باشید .


۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

آقای خزعلی! دستگاه ولایت فقیه، پیمان عارف دانشجوی دانشگاه تهران را با وجود بیماری قلبی ، 74 ضربه شلاق زد.

پیمان عارف، دانشجوی ستاره دار و از فعالان نزدیک به جبهه ملی است که مهرماه سال جاری دوران حبس وی به اتمام می رسید. این فعال دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بیست و یکم بهمن ماه سال گذشته ، با یورش ماموران امنیتی به منزل شخصی‌اش بازداشت و بعد از گذراندن چند روز انفرادی به بند 350 زندان اوین منتقل گردید. وی بعد از اجرای حکم 74 ضربه شلاق به دلیل توهین به ریاست جمهوری (احمدی نژاد) از زندان آزاد شد. امروز در شرایطی که این عضو جبهه ملی و فعال سابق دانشجویی با پایان دوران محکومیت می بایست از زندان آزاد می شد، در مقابل چشمان بهت زده همسرش به شعبه اجرای احکام منتقل و حکم 74 ضربه شلاق برای وی اجرا شد. بنا بر اخبار رسیده بعد از اجرای حکم، کمر این فعال سیاسی و دانشجویی به شدت آسیب دیده است. وی با پایان حکم یک سال حبس تعزیری از زندان آزاد.


۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

چه چیز در ویژگی های یک نظام جانشین بود که به مذاق سلطنت طلب، مجاهد و قدرت مداران خوش نیامد؟

1- شرکت در رهبری یکدیگر بر مبنای برادر و خواهری___
2- حاکمیت به مردم باز پس داده شود. ___
3-  گرایشهای زور مدار صحنه سیاسی ایران را ترک کنند و قدرت که در واقع بی ارزش است بی ارزش بماند و بی ارزشتر بشود. ___
4- استقلال و ازادی و حقوق ارزشمندتر بشود و مبنای رابطها در جامعه بشود.___
5- درون ایران باید باشد یعنی مستقل از هر قدرت خارجی. ___
6- دین باید از دولت جدا باشد.___
7- نظام جانشین نظام ارزشهایی است که به انسان امکان میدهد همواره خود باشد مستقل و آزاد. ___

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

ننگ بر اصل ولایت فقیه... به خاطر همه چیز! به خاطر استبداد، تحجر، زندانی سیاسی، شکنجه، اعدام، غارت، اختلاس،..

دوستان. بعضا دیده میشه که نظرات یک لینک پر شده از حمله و دفاع و گارد کاربران نسبت به هم بر سر یک موضوع خاص. اینجا کاری ندارم با ماهیت یک نقد یا نظر سازنده. فقط میخوام بگم برخی از کاربران بدون هیچ مسلک و مرامی بطور خیلی ماهرانه ای آتش بیار معرکه هستند و ردی هم از خود بجای نمی گذارند. بیاییم یک بار دیگر به این قبیل کاربران نشان دهیم که اگر من سلطنت طلبم یا مجاهدم یا ملی مذهبمی یا پان ترکم یا پان فارسم یا جمهوری خواهم یا هر چیز دیگری هستم در یک مورد با سایر هموطنانم و با دانشجویان مملکتم همصدام:
ننگ بر اصل ولایت فقیه
اینو از این جهت گفتم که این قبیل کاربرا شکر زیادی خورند و بدونن که ما به موقعش بلدیم چطور جوابشونو بدیم.

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

آیا این همه فشار ما را به جنبش وا خواهد داشت؟ با پنج در پنج ها چه کنیم؟

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.
 پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
 و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده  و همگان را گوزو کرده اند.


من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
                       که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی..

۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

پادشاه شهر ۵x۵

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.
 پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
 و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده  و همگان را گوزو کرده اند. منبع : پادشاه شهر گوز

 

۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

یک کلام ختم کلام

انقلاب 57 افتخار بزرگ ایرانیان در از بین برد استبداد فاشیستی شاهنشاهی است همانگونه که از بین بردن استبداد فاشیستی دینی ولایت فقه نیز انقلاب پرافتخار دیگری برای ایرانیان خواهد بود.همین.

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

سمیه توحیدلو: نمادین بودن به معنای عدم اجرای حکم نیست. درد این ماجرا دردی فراتر از درد فیزیکی بود که دوستان نگرانش بودند

سمیه توحیدلو با تایید اجرای حکم شلاقش نوشته است در مورد این حکم مغشوش اطلاع رسانی خواهد کرد.
به گزارش جرس وی در خصوص حکمی که روز چهارشنبه اجرا شد، اظهار کرده است: درباره حکم خواهم نوشت. اما واقعیت اینجاست که انتخاباتی اتفاق افتاد. شوری درگرفت. از فردای انتخابات بازداشت شدم و تنها نکته ای که در پرونده من بود فعالیت انتخاباتی بود که مطابق هیچ قانونی جرم نبود. 

وی افزوده است: متاسفانه علیرغم رویه، خصوصا درباره خانم ها این حکم اجرا شد. اما همین آرام تر بودن ضربات باعث شد از لفظ نمادین استفاده کنم. و درد این ماجرا دردی فراتر از درد فیزیکی بود که دوستان نگرانش بودند.

بدنبال بازتابهای گسترده رسانه ای به حکم اجرای شلاق سمیه توحیدی، این فعال ستاد میرحسین موسوی در نوشته ای که در فضای مجازی منتشر شد، توضیحاتی ارایه کرده و نوشته است: 

از همان ابتدا قصد نداشتم در این شرایط این موضوع را خبری نمایم. کما اینکه از زمان صدور حکم یک سال می گذرد و این مدت خبری از این موضوع درج نشده بوده است. بعد از اجرای حکم که برایم واقعا غیر قابل باور هم بود،‌تنها به... نوشتن یک دلنوشته اکتفا کردم که تا زمانی که اصل خبر پخش نشد جز کسانی که از ماجرا مطلع بودند معنای آن را نمی دانستند.

بعد از پخش خبر یا باید موضعی می گرفتم یا سکوت می کردم. سکوت برایم ارجح تر بود. مصالحی که مانع از نوشتنم می شد زیاد بود. شاید زمانی باشد و بشود که درباره این مصالح شخصی هم نوشت. اما وقتی دیدم دوستانی نگران شده اند و یا اینکه ناراحت جای ضربه های شلاقند خواستم کمی ماجرا آرام تر پیش برود. همین شد که از لفظ نمادین استفاده کردم. نمادین بودن به معنای عدم اجرای حکم نیست. متاسفانه علیرغم رویه، خصوصا درباره خانم ها این حکم اجرا شد. اما همین آرام تر بودن ضربات باعث شد از لفظ نمادین استفاده کنم. و درد این ماجرا دردی فراتر از درد فیزیکی بود که دوستان نگرانش بودند.

اما دوستان و هم سفرهایمان بهتر بود بجای دروغین خواندن حرف ها پرسش از من می کردند. من جواب چند نفری را که این پرسش را کردند به شکل ایمیلی داده بودم. حتی خیلی دقیق تر. اخلاقی تر آن بود که بجای انتقادی اینچنین بابت تلاش من برای اخلاقی عمل کردن و آرام کردن فضایی که خودم در ایجادش نقشی نداشتم،‌به کم و کیف وقایعی چنین می پرداختیم.

درباره حکم خواهم نوشت. اما واقعیت اینجاست که انتخاباتی اتفاق افتاد. شوری درگرفت. از فردای انتخابات بازداشت شدم و تنها نکته ای که در پرونده من بود فعالیت انتخاباتی بود که مطابق هیچ قانونی جرم نبود. مطابق روال- اول بازداشت و بعد اتهام تراشی- با من برخورد شد و برای مصداق به مواردی از وبلاگ استناد شد که گفتنش هم جای بسی درد دارد. تمام این حکم هرچند ظاهرش انتخاباتی بود ولی نهایتش از فعالیت ها و روابط مجازی اینجانب بود.
 تصریح می کنم که حکم من مغشوش تر از آن است که بتوان قانونی نوشت و از هم تفکیکش نمود. اما مجازات توهین به ریاست جمهوری در آن حکم ، معادل صدهزار تومان بوده است که پای زندان های رفته حسابش کردند که مبلغی هم طلبکار شدم.

اما اگر ماجرا آنقدر ارزشمند بود که بخواهید بیشتر بدانید این نوشته بسیار به آنچه گذشت نزدیک است.

تکذیب دروغ پردازی جدید رسانه های اقتدارگرا:حکم ننگین کاملا اجرا شده/ سمیه توحیدلو را یک مرد شلاق زد


کلمه :ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که می‌پرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کرده‌اند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانه‌ی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور ......
یک منبع آگاه به دروغ پردازی های رسانه های اقتدارگرا واکنش نشان داد و تصریح کرد که خلاف این دروغ پردازی ها، حکم ننگین شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و برخلاف قانون، این عمل توسط یک مامور مرد صورت گرفته است.
رجانیوز امروز ادعا کرده بود که شلاق خوردن سمیه توحیدلو «ادعای دروغ» است، خبری که به نظر می‌رسد هدفی جز مخدوش کردن واقعیت شرم‌آور این برخورد دستگاه قضایی و تحت الشعاع قرار دادن ابعاد تاسف بار این اقدام ندارد.
این منبع آگاه به کلمه گفت: سمیه توحیدلو از زنان مسلمان و روشنفکر ایرانی است که در سالهای گذشته یکی از جوانان فعال در جمع های اصلاح طلب بوده است. او دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است و یکی از شاخص ترین زنان فعال در ستادهای انتخاباتی چند انتخابات اخیر از جمله انتخابات ریاست جمهوری دهم و ستاد مهندس موسوی بوده است.
وی افزود: عوامل کودتای انتخاباتی که از شکل‌گیری زنجیره افتخارآمیز سبز از تجریش تا راه آهن عصبانی بودند، در اولین روز بعد از انتخابات، یکی از اولین اقداماتشان بازداشت سمیه توحیدلو بود که نقش مهمی در سازماندهی این زنجیره انسانی داشت.
به گفته این منبع آگاه، آنها خانم توحیدلو را در شب بیست و سوم خرداد ۸۸ دستگیر کردند و نزدیک به هشتاد روز در زندان نگه داشتند. اما در نهایت تمام آنچه بازجویان در پرونده وی جمع کرده‌اند و منجر به صدور مجازات «یک سال حبس، پنجاه ضربه شلاق و یک ملیون ریال جزای نقدی» شده، چند نوشته‌ی وی در وبلاگش در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد بود.
او تاکید کرد: برخلاف آنچه رسانه های اقتدارگرا سعی در القای آن دارند، حکم شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و مانند همه خانم‌ها که حکم شلاق آنها را از روی لباس اجرا می‌کننند، به همین نحو اجرا شده است. از نوشته‌ی مسئولانه و متواضعانه‌ی ایشان هم که گفته‌اند اجرای شلاق در واقع «نمادین» و با هدف تحقیر بوده، نباید اینطور برداشت شود که شلاق زده نشده است. دقیقا زده شده و تنها ایشان از سر تواضع و برای اینکه هیچ اغراق و کار غیر اخلاقی انجام نشود یا دوستانش نگران نشوند، توضیح داده‌اند که زدن شلاق اینطور نبوده که بدن ایشان را زخم کند یا جای آن باقی بماند. بلکه بیشتر به قصد تحقیر بوده است.
این منبع مطلع تاکید کرد: خیلی تاسف‌بار است که وقتی خانم توحیدلو تا این حد اخلاقی برخورد می‌کند و حتی حاضر نیست به رفتارهای زشت و شرم‌آور بازجویان و موارد دیگری اشاره کند تا مبادا طرح علنی آنها به توهین به ارزش‌های اسلامی و انقلابی منجر شود، حالا دوستان از آن طرف بام افتاده‌اند که به جای آنکه لااقل عمل زشت قوه قضاییه را توجیه کنند، به تکذیب آن می‌پردازند.
وی افزود: ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که می‌پرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کرده‌اند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانه‌ی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور …
این منبع آگاه در پایان گفت: خانم توحیدلو دقیقا و منحصرا به استناد مطالب وبلاگی و فعالیت‌هایش در فضای مجازی به حبس و شلاق و جزای نقدی محکوم شده است. بازجویان با همه‌ی بی‌اخلاقی‌ها، هیچ اتهامی را نتوانستند به ایشان بچسبانند و اتهام اصلی ایشان، دو نوشته‌ی وبلاگی در نقد احمدی‌نژاد بوده است. در نهایت هم حبس یک ساله‌ی ایشان بخشیده شده، اما شلاق و جزای نقدی برای ایشان اجرا شده تا سندی باشد بر رفتارهای ننگین و جفای دستگاه قضایی به بهترین نخبگان متدین و متعهد این کشور، و تاریخ درباره‌ی اینها قضاوت کند.

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

بسپارید بر سنگ مزارم تاریخ نزنند که آیندگان ندانند بی عرضگان این برهه از تاریخ ما بوده ایم

واقعا نمیدانم کدام یک از جنایات رژیمی که روزمرگیش با خبرهایی از غارت و شکنجه ایرانیان سپری می شود را مثال بزنم. از غارت های میلیارد میلیاردی بگویم یا شکنجه هایی که با شلاق بر بدن بانوی دانشجو دکترایی که به جرم بیان، در آزادترین کشور دنیا می خورد. گفتم از خودمان بگویم که از کوزه همان برون تراود که در اوست.

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

۲۵ پیشنهاد و راه کار عملی به غرب برای کمک به جنبش دمکراسی خواهی - ابوالحسن بنی صدر



تدابیری که به غرب پیشنهاد شده است اما منافع به غرب اجازه نمیدهد که این تدابیر را بکار ببرد:
• در قلمرو سیاسی و نظامی:
۱ – پس گرفتن شناسائی از دولتهای سرکوب گر. دست کم، فروکاستن آن تا حد روابط کنسولی،
۲ – خودداری از شناسائی گروه های مخالف رژیمهای سرکوبگر ـ درست عکس کاری که در لیبی کردند ـ و حمایت سیاسی و مالی و تبلیغاتی کردن از آنها بدین خاطر که ناقض اصل استقلال است و کشورهای تحت ستم اسنبداد را از آلترناتیو مستقل محروم میکند.
۳ – ترک حمایت از بخشی از رژیم در برابر بخشی دیگر (در مورد ایران، غرب سه دهه است این روش را داشته و بدین روش، نقش ضد جنبش را بازی کرده است. یک روزمیگوید میانه رو در برابر تند رو یک روز میگوید اصلاح طلب در برابر رادیکال.
۴ – خودداری از حمله نظامی و حتی تهدید به حمله نظامی و اطمینان دادن به مردم کشورهای تحت سرکوب رژیم استبدادی که حمله نظامی به عمل نخواهد آمد، تا وضعیت عراق و افغانستان نشود.
۵ – خودداری از حمایت سیاسی و نظامی و مالی و تبلیغاتی از گروه های مسلح و به استخدام خود در نیاوردن آنها،
۶ – رفتار بدون تبعیض با همه استبدادها، به سخن دیگر، چشم پوشیدن از دوستی استبدادهای دست نشانده و حافظ «منافع». یعنی از عربستان حمایت نشود و علیه رژیم ایران عمل شود. اگر استبداد بد است همه جا بد است. چون این تبعیضها جامعه را نسبت بهعلاقه خارج به دمکراسی بدبین میکند.
۷ – خودداری از فروش اسلحه، به خصوص اسلحه ای که در سرکوب جنبش مردم کاربرد دارند،
• در قلمرو حقوق انسان و وسائل ارتباط جمعی:
۸ – پایان دادن به روش کنونی که استفاده از حقوق انسان است برای امتیاز گرفتن از دولت سرکوب گر است و تقدم بخشیدن و بلکه تنظیم رابطه با دولت سرکوبگر بروفق حقوق انسان. و امکان عمل ایجاد کردن برای سازمان ملل و سازمانهای مدافع حقوق بشر در حمایت از این حقوق در کشورهائی که نقض می شوند،
۹ – تهیه فهرست متجاوزان به حقوق انسان و در اختیار دادگاه جنائی بین المللی و کشورهای مختلف قرار دادن آن،
۱۰ - رفتار بدون تبعیض با دولتهای متجاوز به حقوق انسان (مثل اسرائیل و رژیم سعودی و...و مثل خود آمریکا. زندان گوانتانامو نمونه آشکاری است. اشخاص را گرفتند و برند و در زندانهای مخفی زندانی کردن. در خود آمریکا چقدر این در دوره آقای بوش پسر به حقوق انسان تجاوز شده است.
۱۱ - رفتار مشابه با گروههای مخالف اینگونه رژیمها وقتی دست به ترور اخلاقی می‌زنند یعنی گروههای مخالفی که این رژیم ها دارند و دست به ترور اخلاقی می‌زنند باید با آنها همان رفتاری بشود که با سازمانهای تروریست می‌شود.
۱۲ – وسایل ارتباط جمعی که در حال حاضر وسیله پیشبرد هدفهای قدرتهای خارجی است روش بی طرفانه در انتشار اخبار و در برقرار کردن جریان آزاد اندیشه‌ها، اینرا رویه بکنند.
۱۳ – تبلیغ اصول راهنما و فرهنگ مردمسالاری وحقوق انسان بخصوص از قلم نیانداختن اصل استقلال که در حال حاضر در بی ارزش کردن آن می کوشند
۱۴- شناختن حق هر جامعه به داشتن فرهنگ و خلق آن و دست شستن از سلطه فرهنگی و سعی در تبلغ فرهنگ استقلال و آزادی.
۱۵- حساس کردن و برانگیختن افکار عمومی جهانی کاری است برعهده جنبش کنندگان. با وجود این رفتار تبغیض آمیز وسایل ارتباط جمعی عامل ضد جنبش می‌شوند. چنانکه مثلاً این وسایل ارتباط جمعی در آنچه که مربوط به بحرین است سکوت می‌کنند و در آنچه که مربوط به لیبی است می‌بینید که با چه وسعتی به آن می پردازنند. حالا در عربستان و دیگران که سکوت محض است.
۱۶ – پرداختن به مدعیان حق مداخله به خود. چون این غربیها چنان پنداری که خداوند اصلاً اینها را مجسمه حقوق آفریده است ، به خودشان اجازه می‌دهند که به عنوان حق مداخله در امور کشورهای دیگر مداخله کنند به اسم اینکه ما می‌خواهیم که حقوق انسان در آن کشورها رعایت بشود و یا دمکراسی برقرار بشود. خوب آقا اول در کشورهای خودتان این دمکراسی را شسته و رفته بکنید و از فساد و تباهی پاک بکنید تا این یک الگو بشود که دیگران دلشان بخواهد اینرا. در حال حاضر هیچ گونه رغبتی در جهان برای این دمکراسی از این نوع پر فسادی که الان در خود این غرب هست وجود ندارد. مثلاً همین روزها که من دارم با شما حرف می‌زنم یک خانم پرستار فرانسوی گفته است که ، شاهد بوده که خانمی ثروتمند فرانسوی یک پولی داده به آقای سارکوزی. و الان او تهدید به مرگ شده است. او ناچار شده و آمده و جمله جالبی گفته است که من تهدید به مرگ می‌شوم و در خطر هستم ولی نه من همچین حرفی نشنیدم. خوب این یعنی اینکه شنیده‌ام و تهدید به مرگ شده ام و جرأت ندارم بگویم. الان دولت آمریکا می‌گوید که ۱۵ بانک را می‌خواهد تعقیب بکند. این فسادهای گسترده که سرجایش ، تجاوز به حقوق بشر هست. خوب آقا شما که می‌خواهید در کشورهای ما دمکراسی برقرار بشود لطفاً اول در کشورهای خودتان این دمکراسی را یک سر و صورتی به آن بدهید.
۱۷ – در قلمرو اقتصاد. ممنوع کردن دادن قرضه به دولتهای سرکوبگر. بر دولتهای غرب است که خود و بانکها و شرکتها را از اینکار باز دارند.
۱۸ – ممنوع کردن بانکها و شرکتها از اداره پول و دارایی های سران و ماموران دولتهای سرکوبگر. خوب می‌بینید که قذافی و خانواده اش میلیاردها ثروت داشتند و البته خود کشور لیبی هم ۱۷۰ میلیارد پول در بانکها مؤسسات دنیا دارد، که این اجتماع دیروز پاریس برای بلعیدن این پول هم بوده است. به عنوان اینکه ما می‌خواهیم آنجا را بازسازی کنیم.
۱۹ – شناسایی دارایهای موجود آنها یعنی سران رژیمهای سرکوبگر و محلهای بکار افتادن آنها و به حساب ملتهای گرفتار رژیمهای سرکوبگر گذاشتن این ثروتها.
۲۰ – موظف کردن بانکها و شرکتها به شفافت کردن معاملات خود با شرکتهای کشورهای تحت اداره استبداد. هم به قصد جلوگیری از رانت خواری و هم به قصد جلوگیری از پوشش دادن به خریدهای نظامی و اسلحه ای که به کار سرکوب می‌آیند از رزلترین سلاحها هستند که راحت می‌شود در بازرهای دنیا ، قاچاق اسلحه و غیر قاچاق خرید.
۲۱ – شفاف کردن بهای کالاهای که در اینگونه کشورها مصرف همگانی دارند. هم به قصد جلوگیری از رانت خواری، زیرا می‌دانید که در کشور ما یک کالای که وارد می‌کنند به سه برابر می فروشند. این اقل آن است و گرنه که به بیشتر از اینها می فروشند. اگر قیمتها بر جامعه معلوم باشد که مثلاً گندم به چه قیمت وارد ایران شده است و یا برنج به چه قیمت به ایران وارد شده است. این اولاً جلوی رانت خواری را می‌گیرد ثانیاً وضعیت مالی جامعه را بهتر می‌کند و ثالثاً امکان خیزش را در آن جامعه افزایش می دهد.
۲۲ – مبارزه بین‌المللی با قاچاق. قاچاق مواد مخدر که یکی از منابع مهم در‌آمد برای رژیمهای سرکوبگر و سران ماموران سرکوبگر است. این در مورد ایران مصداق کامل دارد. این مبارزه البته به سود تمامی انسانیت است
۲۳ – رژیمهای استبدادی در بودجه از جامعه های تحت استبدا مستقل هستند. مثل ایران که به نفت متکی است و اصلاً به مردم یارانه هم می دهد. همینطور است عربستان و همینطور است لیبی و همینطور است دیگر کشورهای نفت خیز و کشورهای که یک کالایی هستند. حالا این کالایش کشاورزی است و یا یک ماده معدنی است. پس شفاف کردن معاملات نفتی مثلاً با ایران . که این معلوم می‌شود که این نفتی که فروخته می‌شود چقدر از آن واقعاً می‌رود به خزانه دولت و چه مقدار از آن نفتی است که خارج از حساب فروخته می‌شود و به حساب سران رژیم ریخته می‌شود . می‌بینید که چقدر اهمیت دارد این مسئله و شدنی است. بله این شدنی است. مثلاً همین الان دستگاههای که در عربستان کار گذاشتند. دستگاههای کامپیوتری که میزان استخراج نفت را تنظیم می‌کند و این توانایی را دارد که تمامی نفتی که از کشورهای مختلف را هم که به بازارهای دنیا می‌شود اینرا اندازه می‌گیرد و ثبت می‌کند. پس این راحت است می‌تواند این کار را بکند. خوب در اون جریان محاصره صدام با همدستی رژیم ایران نفت قاچاق می فروخت.
۲۴ – در قلمور دانش و فن استعداد. در حال حاضر وجود استبدادهای سرکوبگر عامل گریز استعدادها از این کشورها هستند. در مورد کشور ما صندوق بین اللملی پول می‌گوید که ۱۵۰ هزار استعداد سالانه از ایران می‌رود به خارج ایران و ارزش یابی کرده است اینرا به ۵۰ میلیارد دلار . البته شرکت اینها در رشد کشور قابل اندازه‌گیری نیست. حالا جلوگیری از اینکه اینها بروند این خلاف حقوق انسان است. انسان آزاد است که هر جای دنیا که می‌خواهد برود. اما می‌شود یک بانک جهانی استعداد ایجاد کرد. تا این ترتیبی که الان ملاحظه می‌شود در لیبی و قبلاً دیدیم در عراق این تکرار نشود. تا این جنگ عراق تمام شد این لاشخورها ریختند آنجا. خوب اگر این بانک وجود داشته باشد اون کشور می توانداستعدادهای لازم را با مراجعه به آن بانک بین اللملی استعدادها استخدام بکنند و محتاج این شرکتهای لاشخورها نشوند.
۲۵ – امکانات قانونی بوجود آوردن برای شرکت اتباع کشوری که در جنبش است برای فعالیت سیاسی غیر خشونت آمیز در عین خودداری از خرید و به خدمت درآوردن منافع آنها. الان ایرانیها توی دنیا پراکنده هستند. خوب اینها همانجور که آمدند در تظاهرات بطور وسیع در جنبش شرکت کردند. بسیاری از آنها فیلم‌برداری شدند و عکس برداری شدند و بر آن رژیم شناخته شدند. خوب شما که راست می‌گویید آقایان دولتهای طرفدار دمکراسی در کشورهای خودتان اقل امنیت این تظاهر کنندگان را که می‌توانید حفظ کنید. شما حداقل این ماموراین واواک ایران را آیا نمی‌توانید تشخیص بدهید در کشورهای خودتان و مانع بشوید از اینکه اینها برای ایرانیان پرونده بسازند. اگر اینقدر ناتوان هستید پس چطور است وقتی که پای این لیبی پیش می‌آید همچین سینه را سپر می‌کنید و می‌گویید که ما آن هستیم که رفتیم لیبی را از دست قذافی در اوردیم.
شما می‌بینید که هر بیست و پنچ پیشنهاد عملی است و اگر اینها را در مجموع غرب انجام بدهد یک تحول اساسی بوجود می‌آید. چون جامعه ایرانی که یکی از اون جامعه هایی است که با این رژیم استبدادی مخالف است این تغییر را می‌خواهد. وقتی مطمئن شد که دنیا موافق است با تحول این رژیم به دمکراسی و مزاحمتی هم ایجاد نمی‌کند و این دنیا این ملت و اون رژیم را بطور واقعی تضعیف هم می‌کند به ترتیبی که به حقوق مردم صدمه وارد نشود و زندگی آنها سخت نشود به لحاظ اقتصادی و غیر آن و ترس و بیم زندگی آنها را فلج نکند خوب البته جنبش می‌کنند. هیچ هم محتاج این نمی‌شود که آقایان لطف فرموده نیروی عملیات ویژه بفرستند و هواپیماهای خود را برای کون فیکون کردن یک کشور و بعد از کون فیکون کردن می‌گویند که حالا کشور آزاد شد و ما می‌آییم برای ساختن. خوب بهتر است که نه خراب کنید و نه بسازید و بگذارید که مردم خود خویشتن را آزاد کنند. ملتی هم که خود خویشتن را آزاد نمی‌کند، البته لایق دمکراسی نمی‌شود. این بحث امروز بود که من خیلی با سرعت با توضیح کم اون ۲۵ ترتیب را با مردم ایران در میان گذاشتم. اینها را بارها هم در مصاحبه‌ها با این غربیها در میان گذاشتیم. بعضی از این تدابیر همانطور که میدانید تصویب کردند و در مورد خود ایران و در مورد لیبی بیشتر از ایران در مورد سوریه، اینها را بکار می برنند ولی نه همه آن و نه به ترتیبی که مردم این کشورها مطمئن بشوند که غرب واقعاً دنبال این منافعش نیست و می‌خواهد یک دنیای آزاد و مستقل و جامعه های آزاد مستقل در دنیای با نظام دمکراتیک زندگی کنند .

۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

به زاهد گفتم اين زهد و ريا تا كي بود باقي.... به گفتــــا تا به دنيا مردم نادان شود پيدا


زاهـــد ظاهـــــرپرست از حــــال مـا آگاه نیست ... ور نه لطف شیـخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
 
 زاهد كنون كه پند تو در من اثر نكرد          پرهيــــــز كن كه در تو نيفتد شرار من